بده آن راح روان بخش که در مجلس خاص

شاعر : خواجوي کرماني

مايه‌ي روح فزائي بود از روي خواصبده آن راح روان بخش که در مجلس خاص
ماه خوش نغمه نواساز و حريفان رقاصدوستان شمع شبستان و پريوش ساقي
عام را بار نباشد به سراپرده خاصعقل را ره نبود بر در خلوتگه عشق
تا درين بحر بود مردم چشمم غواصاي بسا در گرانمايه که آيد به کنار
که خلاص از شب هجران نبود بي اخلاصآخر اي فاتحه‌ي صبح به اخلاص بدم
که گرفتار کمندت نکند ياد خلاصوحشي از قيد تو نگريزد ارش تيغ زني
گرتو در بوته عشقش بگدازي چو رصاصخالص آيد چو زر از روي حقيقت خواجو